به نام خدا ...
امروز دوباره با خودم تصمیم گرفتم که بیام و بنویسم ... بنویسم تا وقتی که هستم ...
شاید بشه گفت که این وبلاگ هم سریالی از وبلاگهای ناکام و حذف شده گذشته است ... ولی امدم که این یکی رو حفظ کنم ...
حرف ناگفته خیلی دارم ...
راستش فقدان داشتن یک همدرد یا همزبون باعث شد که حرف دلم رو به دنیای صفر و یک بفورشم ...
به هر حال اگه از رفیقت یا دوستت یا روزگار دلت گرفت بیا اینجا و خودت خالی کن ...
...
سلام وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی داری به همین دلیل بهت تبریک می گم:اگه دوست داشتی به ما هم سری بزن ونظر بده و اگه دوست داشتی ای دی هم بذار.در ضمن ما با تبادل لینک و لوگو هم موافقیم.با تشکر عضوی کوچک از خانواده بزرگ25
وبلاگ من با نام تولد دوباره و شروع تازه هستش... شاید مربوط باشه با این نوشته آخرتون...
همیشه من هم وبلاگهایی داشتم که مدتهای زیادی توش می نوشتم اما اونها رو می بستم و حذف می کردم... مخصوصا وبلاگ رزهای نقره ای که تو پرشین بلاگ داشتم... ۳ سال توش نوشتم و بعد ...
داشتن یه همدرد و همزبون خیلی می تونه به آدم کمک کنه... و تنهایی همیشه دردی بوده که قلب آدم رو به درد می آره...
من هم میخوام شروعی دوباره داشته باشم و همه چیز برای من شاید از چند روز دیگه شروع میشه... یا شروع میشه و یا در همون آغاز به کل خاموش میشه...
شروع حرفهای من تو این وبلاگ با ۱۰ روز برای آغاز دوباره بوده و امیدوارم خاموشی دیگه توش نباشه...
از اینکه به وبلاگتون اومدم خوشحالم و امیدوارم که شروع شما هم شروع خوبی باشه.