علی

یا علی ...

یه عمری میگفتیم یا علی ... میخواستیم بایستیم ... بنشینیم ... کار کنیم ... و ... میگفتیم یا علی

امروز حال نوشتن نداشتم ... ولی دلم نیومد که ننویسم ... امدم بگم یا علی ...

آخه چه جوری باورت کنم ... علی ... دیوار کعبه به خاطر تو شکافته شد ... یه علی و یه ذوالفقار ...

ای ... ما کجا وو تو کجا ... خیلی باهات درد دل کردم ... جواب همشون گرفتم باز رسیدیم به حاجت و رازو نیاز ... باز هم رسیدیم به حرف دل ... قطعا برای اولین بار نیست ... برای آخرین بار هم نیست که در خونتو می زنم ...

در خونه ای که هیچ موقع نشد صاحب خونه دست خالی من رو رها کنه ... آهسته می امدیمو و سریع میرفتیم ... همیشه محتاجت بودم و هستم و خواهم بود ...

امروز حکایت عشق و لیلی و مجنون نیست ... امروز داستان رستم و سهراب و نوش دارو پس از مرگ نیست ...

امروز ماجرای درد نامردی تو روز مرد ... درد بی معرفتی ... درد ...

دنبال دوا و درمونم ... یه آرامبخش ... همه کاری کردم ... خیلی در زدم ... ولی همیشه یه امید ته دلم بود که اگه بیام و سفره دلم رو پیش تو باز کنم دوای درد ناعلاجم رو گرفتم ...

شاید درست نباشه که جلو مرد عالم کاینات از نامردی و ناجوانمردی حرف بزنیم ...

الان نمیدونم به دعای کی گوش میکنی ... شاید از من محتاجتر باشه ... ولی می دونم که صدای ما هم به گوش شما میرسه برا همین نمی خواهم که داد بزنم ... نمیخواهم که فریاد بکشم که علی کمک ... کمک ... کمک ...

آخر قصه های ما آدمای با دلهای سیاه به همین جا ختم میشه ...

یا علی امروز یه مرد و تنها نذار ...


شمایی که اینو خوندی ... اینو بدون که پدر تموم زندگی یه پسر ... اگه داری قدرشو بدون اگه نداری همین امروز برو سر خاکش ...

التماس دعا ...

حرف آخر ...

مرا ببخش از اینکه همیشه سرد بودم ...

مرا ببخش از اینکه سخن تازه برا گفتن نداشتم ...

مرا ببخش از اینکه نتونستم داوی دردت باشم ...

مرا ببخش از اینکه توی عشق کم اوردم ...

و آخر ...

مرا ببخش از اینکه یک سال دوست داشتم ولی جراتش رو پیدا نکردم که بگم عاشق شدم ...

...